به گزارش راهبرد معاصر؛ مسئله فلسطین و حل نشدن این موضوع برای مدت بیش از هفتاد سال ، را می توان بزرگترین چالش قرن برای جهان غرب به رهبری آمریکا دانست.این موضوع از سال 1948 ابتدا به صورت غیر مستقیم و پس از چند سال از گذشت آن دوران، به صورت مستقیم ایالات متحده را درگیر خود کرده است. برگزاری چندین دوره مذاکرات صلح، امضای پیمان نامه سازش، و ... هنوز نتوانسته آمریکا را از این موضوع رهایی دهد.
هنوز آمریکا ، به رغم علنی شدن گرایش برخی از قدرتهای عرب در منطقه به رژیم صهیونیستی، مجبور است در معادلات خود با منطقه مسئله ای به نام فلسطین و مقاومت اسلامی در این سرزمین را در نظر بگیرد. هنوز با وجود روی کار آمدن شخصی به نام دونالد جان ترامپ در آمریکا که نشان داده هیچ اهمیتی برای حل مسئله فلسطین قائل نیست این کشور مجبور است در تعاملات خود با غرب آسیا موضوع فلسطین را به عنوان مهمترین فاکتور و مولفه عرصه سیاسی در منطقه در نظر بگیرد.
با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا گرچه این کشور در تلاش است تا با حل مسئله فلسطین آن را به عنوان موفقیت قرن برای خود به ثبت برساند اما اشتباهات استراتژِیک رئیس جمهور مطلقا بی تجربه، سبب شده تا واشنگتن خود را در دو راهی؛ میانجی به اصطلاح صادق صلح یا یک حامی سر سخت اسرائیل ببیند.
انتقال سفارت؛ چالش یا هدیه ترامپ به مقاومت
یک ضرب المثل انگلیسی هست که می گوید «اگر مردم به احمق بودن تو تردید دارند با بازکرن دهان خود شک عمومی را به یقین تبدیل نکنید.». این ضرب المثل حال امروز رئیس جمهور آمریکاست. به ویژه اینکه او با سیاست های متناقض خود در جهان سبب ساز مشکلاتی برای کشورش بوده است. برای درک بهتر نگاه ترامپ در خاورمیانه باید به پیشینیه فکری و سیاسی او نیز نگاهی داشته باشیم اما آنچه که امروز برای جهان اسلام اهمیت دارد رویکرد و نگاه او به بزرگترین مشکل قرن یعنی مساله اشغال فلسطین است.
ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی خود شعارهایی را داد با توجه به متنافض بودن این شعارها کسی باور عملی شدن آنها را نداشت.یکی از مهمترین شعارهای وی انتقال پایتخت آمریکا از تل آویو به قدس بود در واقع چالشی ترین بحث پس از اشغال فلسطین از سوی اسرائیل.
ترامپ از یک سو با ملی گراهای بسیار تندرو از جمله «استیو بنن» ،به عنوان مشاور ارشد خود، حشر و نشر داشت که کاملا نگاه آنتی سیمیتیک (ضد یهودی) داشت و از سوی دیگر ترامپ با کسانی وابستگی خانوادگی داشت که افرادی مثل بنن آنها را دشمن خونین خود قلمداد می کردند. او کسی نیست جز جارد کوشنر داماد یهودی ترامپ و همسر ایوانکا که نام عبری «یائیل» را برای خود برگزیده است.
اینگونه بود زمانی که جارد کوشنر در مراسمی در کنار استیو بنن ایستاده بود این نشست از نظر سازمان های یهودی بانفوذ بسیار غیر هارمونیک و تحقیرآمیز تعبیر شد تا جایی که به شدت این سازمان ها از کوشنر انتقاد کردند. سازمان های صهیونیستی بر این باور بودند که کوشنر به عنوان یک بازمانده هولوکاست به هیچ وجه نباید در مراسم هایی حاضر شود که استیو بنن ضد یهود در آن حضوردارد . زمان سپری شد و به تدریج بسیاری از کسانی که با استفاده از شور انتخاباتی وارد کاخ سفید شده بود از اطراف ترامپ کنار زده شدند و باز دیگر صاحبان اصلی قدرت و افرادی مانند جان بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل و از اعضای برجسته گروههای قدرتمند یهودی اجازه ورود به کاخ سفید را پیدا کردند. افرادی که در زمان حضور استیو بنن در کاخ سفید حتی اجازه ورود به محوطه «رز گاردن» را نداشتند اما با این تحولات آنها حتی اجازه شرفیابی به دفتر بیضی شکل رئیس جمهور را هم پیدا کردند مکانی که به عنوان مهمترین کانون تصمیم گیری در آمریکا به شمار می رود.
در همین راستا بود که نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل که از سمپات گروههای یهودی قدرتمند در آمریکا بود در کابینه ترامپ قدرت گرفت و عملا جای رکس تیلرسون وزیر خارجه را تصاحب کرد.
این دگردیسی در کابینه ترامپ این جرات کاذب را به رئیس جمهور داد تا در نهایت به بلوف های انتخاباتی و شعارهایی که در جریان مبارزات انتخاباتی می زد جامه عمل بپوشاند و در جریان یک سخنرانی از برنامه خود برای انتقال سفارت از تل آویو به بیت المقدس خبر دهد.
تعبیری که محمود عباس از آن «سیلی قرن» یاد کرد
چه موافق این بحث باشیم چه نه به جرات می توان گفت که محمود عباس ملقب به اوبومازن رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين یکی از شخصیت های با نفوذ و تاثیر گذار در عرصه تحولات فلسطین است. او نیز مانند سلف خود یعنی یاسر عرفات در تلاش است این نفوذ را حفظ کند اما در عین حال او هم بمانند عرفات نمی خواهد برای خود لعن و نفرین ابدی بخرد. لذا عباس در عین اینکه می خواهد معامله قرن را با رئیس جمهور آمریکا ،فارغ از این که از چه حزبی باشد، انجام دهد اما به هیچ وجه در این مسیر امتیازی را که در آینده احتمالا او را مزین به لقب خیانت خواهد کرد، نخواهد داد.
پس از نشست به اصطلاح صلح سال 2000 میلادی که در آن عرفات با ایهود باراک نخست وزیر رژِم صهیونیستی با میانجی گیری بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا حضور داشت هیاهوی بسیاری در رسانه های مخالف سازش منطقه علیه عرفات به راه افتاد. اما در همان زمان یکی از نمایندگان گروههای مقاومت فلسطینی در تهران در نشستی ضمن تشکر و قدردانی از عرفات گفت که «اگر مقاومت او در برابر فشارهای اطرافیانش نبود کار فلسطین در این نشست تمام شده بود و این می توانست خیانتی دیگر در تاریخ این سرزمین مظلوم باشد.»
حال ابومازن با این تجربه و اینکه با دادن امتیاز به هیچ وجه نخواهد توانست حافظ آرمان های فلسطینی ها باشد در حال حرکت در همان مسیر است. اما او در این مسیر از تاکتیک فشار بر مقاومت نیز استفاده می کند تا در مواقع لزوم از همین مقاومت به نفع خود استفاده کند و بر اساس همین نگاه است که وی در بيست و هشتمين نشست شوراي مرکزی سازمان آزاديبخش فلسطين گفت: "موضع اخير برادران ما در جنبش حماس و عدم حضور آنان در اين نشست من را ناراحت کرد". عباس افزود: "ما به اسرائيل گفتيم انتخابات بدون قدس را نمي خواهيم. اهميت قدس براي ما در حد اهميت مکه مکرمه است. عليرغم نظر ديگران، قدس پايتخت ابدي ما است". عباس در ادامه آن لحظه را يک لحظه سرنوشت ساز دانست که مشارکت همه را براي مقابله با پيامدهاي تصميم ترامپ مي طلبد. وی خاطر نشان کرد: "ما به ترامپ «نه» گفتيم و گفتيم که هرگز طرح او را نمي پذيريم و «معامله قرن» در واقع «سيلي قرن» بود و ما آن را باز خواهيم گرداند."
اظهارات ابومازن نشان می دهد که او از رئیس جمهور آمریکا توقع یک معامله بزرگ را داشته و در واقع توقع او بر این بوده که ترامپ با استفاده از دوستی و نزدیکی خود به یهودیان و البته به بنیامین نتانیاهو او را مجبور به پذیرش خواسته های فلسطینی ها بکند اما تعریف ترامپ از یک معامله قرن با آنچه که در مخیله رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی می گنجد کاملا متفاوت است و به نوعی آنچه که برای ترامپ می تواند یک معامله قرن باشد همان معامله در همان ابعاد می تواند برای طرف فلسطینی یک سیلی تلقی شود و اینگونه است که ترامپ در مسیر یک معامله قرن بدون اینکه ذائقه طرف فلسطینی را جویا شود بخشی از کمک های مالی آمریکا به آژانس کمک و امداد سازمان ملل به آوارگان فلسطینی موسوم به «آنروا» را به حال تعلیق در می آورد. اقدامی که خشم «فلسطینیان همراه با مسیر روند سازش» را بر می انگیزد.
فشار به جبهه غزه برای عملیاتی شدن معامله قرن
اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس است. محل استقرار او نیز آن سوی سرزمین های اشغالی یعنی نوار عزه است. اگر محمود عباس را سیاست پیشه با نفوذ کرانه باختری و عرصه فلسطین بدانیم هنیه نیز همین قدرت را در نوار غزه برای فلسطین دارد اما با نگاه، و تاکتیکی متفاوت و در برخی موارد توام با اختلاف با جناح کرانه باختری.
تیم دونالد ترامپ برای اینکه بزرگترین معامله قرن را در عالم سیاست از آن خود کند در قبال حماس نیز بیکار ننشست و تلاش زیادی دارد تا با فشارهایی که برای دو جناح فلسطینی و از جمله جبهه عزه وارد می کند بتواند توشه سیاسی خود را در عرصه داخلی و سیاست خارجی آمریکا وزینتر نمایند.
درج نام اسماعیل هنیه در «فهرست تروریستها» از سوی آمریکا نشانگر آن است که سیاستمداران در واشنگتن از هیچ تلاشی برای به زانو در آوردن تمامی گروههای فلسطینی فروگذاری نمی کنند. گرچه هنیه در تلاش بر آمد با گفتن این ضرب المثل که «]ترامپ [بگذارد در کوزه و آبش را بخورد»، اعلام کرد، فلسطین با طرح آمریکایی «معامله قرن» مقابله میکند.اما پر واضخ است که او نیز بر تبعات این اقدام وزارت خارجه آمریکا به خوبی آگاه است. هنیه تاکید کرد، این تصمیم آمریکا در چارچوب طرحهای تصویب طرح «معامله قرن» اتخاذ شده، اما ملت فلسطین هرگز تسلیم نخواهند شد حتی اگر هزینه مقابله با این طرح سنگین باشد. وی درباره امکان موفقیت دولت آمریکا در تصویب «معامله قرن» از طریق تحت فشار گذاشتن فلسطینیان گفت، تحت فشار گذاشتن غزه و ملت فلسطین مساله تازهای نیست، در حال حاضر فلسطین ۱۱ سال است که در میان نبرد سه جانبه گیر افتاده است؛ بعد سیاسی که نتایج انتخابات دموکراتیک (پیروزی حماس در شورای قانونگذاری ۲۰۰۶) به رسمیت شناخته نشد، بعد نظامی یعنی جنگهای غزه و بعد اقتصادی که محاصره این شهر است. هنیه درباره برنامههای آمریکا برای تصویب «معامله قرن» گفت، امروز نقل و انتقال بسیار خطرناکی در سیاست آمریکا درباره قدس، موضوع شهرکسازی، آوارگان فلسطین، موضوع موجودیت فلسطین و اخیرا لیستهای تروریستی دیده میشود.هدف از این برنامه تغییر مواضع حماس است، اما این جنبش ببر اصول، گزینه مقاومت، تحکیم اتحاد ملت فلسطین و ابطال طرح معامله قرن پایبند است.رئیس دفتر سیاسی حماس تصریح کرد: ما در نظر آنها تروریست هستیم زیرا به حقوق خود، به مقاومت پایبندیم و به هیچ وجه نمیخواهیم طرح معامله قرن را تایید کنیم.
نتیجه؛ معامله ای بزرگتر با کمترین هزینه
غرب آسیا امروز آبستن تحولاتی مهم است. گرایشی در جهان عرب به سوی اسرائیل در جریان است. گرایشی که از ابتدا بصورت پنهانی وجود داشته اما با ظهور بهار عربی و از بین رفتن برخی قدرتهای جهان عرب عیان گشته است. با از بین رفتن دیکتاتوری حسنی مبارک در مصر، صدام حسین در عراق و قذافی در لیبی که با استفاده از قضیه فلسطین پوششی از ژست ضد صهیونیستی برای خود در بین مردمانشان فراهم کرده بودند رهبری این جهان به دست شاهزاده های جوان در عربستان افتاد.
حال عربستان به همراه همپیمانانش از جمله امارات متحد عربی، و بحرین و برخی کشورهای آفریقا بر آن است تا تغییراتی را در قدرت هژمونیک در منطقه بدهد و با طرح آشتی با اسرائیل به بهانه مقابله با ایران و هلال سبز تشییع، خود را به آمریکای تحت زعامت ترامپ نزدیکتر کند و چنین به نظر می رسد که رژیم صهیونیستی نیز با آگاهی از بازی ریاض در زمین خود از این فرصت نهایت بهره را می برد به طوری که نتانیاهو در یکی از سخنرانی های اخیر خود به دستیابی این رژیم به موفقیت های بی نظیر برای مقابله با ایران سخن می گوید. موفقیتی که قطعا کشورهای عربی یک ضلع قدرتمند آن در کنار آمریکا هستند.
در چنین شرایطی است که آمریکای به رهبری ترامپ، با اعلام انتقال سفارت خود به قدس و شناسایی این شهر به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل ،که البته با وجود مخالفت های ظاهری عربستان و برخی حامیانش اما حمایت های پشت پرده آنها را هم با خود دارد ،تلاش دارد تا بزرگترین معامله قرن را با کمترین هزینه برای آمریکا و همپیمان معنویش یعنی اسرائیل فراهم آورد و برای اینکار از هیچ کوششی هم دریغ نخواهد کرد.
ممنون